پسرکم
"به نام آفریننده مهر و ماه" پسرک نازم: زمین در انتظار فصل خزان برگها ، من در حال شمارش معکوس ، صفر همیشه پایان نیست گاهی آغاز پرواز است 60 روز دیگر را،تا زاد روز میلادت چشم براهم.. .. که از لذت داشتنت به اوج بیکرانها پرواز کنم.... روز پنجشنبه 3 مهر 93 به همراه خواهر قشنگت، خاله پریسا و مامان جون رفتیم واسه گل پسرم سیسمونی بخریم. کلی برات خرید کردیم و از همه بیشتر کلی هم کیف کردم دوست داشتم تمام لباس ها و وسایل مغازه ها رو برات بخرم اما مامان جون گفت ...
نی نی ما
عزیزم دلم فرشته کوچک زندگیم روز یکشنبه چه روزی بود یه روز واقعا پر استرس. یکشنبه 1 تیر 93 ساعت 9:30 دقیقه صبح به همراه بابا مهدی رسیدیم بیمارستان دی برای سونوگرافی سلامت و تعیین جنسیت. رفتیم نوبت گرفتیم و گفت تا نوبتتون بشه 1 ساعت طول میکشه منم که انقدر اضطراب داشتم نشستیم تا نوبتمون بشه . بالاخره صدامون کردن با بابا مهدی رفتیم تو آقای دکتر اومد بالا سرمو شروع کرد نشون دادن تمام اعضای بدنت و خدا رو شکر همه چی خوب بود گفت این سرش این چشماش، قفسه سینه، دست ها، انگشتای کوچولوت ران پاهات کف پات، انگشتهای پاهات خلاصه قلب مهربون و کوچولوت و بعد صدای قلب...