ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

ثبت نام دخملی در موسسه زبان

1393/3/28 11:17
نویسنده : مامانی
863 بازدید
اشتراک گذاری

children holding hands playing game red rover animated gif

فرشته کوچک من دختر نازنینم

این روزها که به تو نگاه می کنم و شاهد بزرگ شدنت هستم احساس می کنم

خداوند زیباترین و قشنگترین نعمت هایش را بر ما عطا کرده.

که همچین دختری به ما داده تا از بودنت کنارمون زندگیمون معنا

و رنگ و بویی بهشتی پیدا کنه.

تمام تلاش هایمان فقط برای به ثمر رسیدن و تامین آسایش و آرامش

تو هستش.

و تو تنها هدف زندگیمون هستی که بابا مهدی میگه دخترم داره بزرگ

میشه باید بیشتر کار کنم تا امکانات بهتری رو بتونم در اختیارش بزارم.

و ما اولین قدم رو برداشتیم:

روز یکشنبه 24 خرداد از موسسه رنگین کمون که پارسال آبان ماه

اسمت رو رزرو کرده بودیم تماس گرفتن و گفتن دخترمون رو بیارید

تا ثبت نامش کنید. وقتی بهت خبر دادیم کلی ذوق کردی آخه چند

ماهه که منتظر رفتن به مهد هستی حتی دستشویی رفتن به تنهای

رو بخاطر مهدت یاد گرفتی می گفتی مهد که شما نیستید من رو ببرید

دستشویی و اینطور شد که یاد گرفتی و هر روز می پرسیدی کی میرم

مهد.

ما هم با مریم جون قرار گذاشتیم و روز دوشنبه

25 خرداد 93 ساعت 17:10 دقیقه در موسسه بودیم و با تمام نگرانی

که من و مریم جون داشتیم برای بچه هامون و پرسیدن سوالات زیاد

درباره نحوه آموزش خلاصه ثبت نام کردیمتون. یعنی ستایش و محمدصدرا

رو دوتایی با هم تو یه کلاس هستید و تا زمانی که ما داشتیم سوال

می پرسیدیم شما هم مشغول بازی در قسمت اسباب بازی ها بودید.

به امید خدای مهربون از یکشنبه اول تیر 93 کلاستون شروع میشه

و با بابامهدی تصمیم گرفتیم روز اول دخترمون رو خودمون ببریم اونجا.

دیروز رفتم بازارچه سمت ادارمون و تمام وسایلی که لازم داری برای

مهدت برات خریدم کلی کیف کردی و ذوق کرده بودی و خیلی سریع

همه برو گذاشتی تو کیفت. آبرنگ و تراشت رو هم خاله پریسا

کادوی شروع مهدت برات خرید به قدری هممون هیجان زده هستیم

که دیشب بابا مهدی که اومد خونه گفت دخترم وسایلشو بیار ببینم

هر چی گفتم شام بخوریم بعد گفت اول وسیله های خانومی رو

ببینیم تو هم عین باد دویدی تو اتاقت و کیفت رو آوردی من و بابامهدی

چنان با هیجان با دخملی این وسایل نگاه می کردیم احساس

کردم خودمون بیشتر داریم ذوق می کنیم.

دختر مهربونم با تمام وجودم برایت آرزوی موفقیت می کنم و از خدا

همیشه همیشه خواهانم بهترینها هستم ایشالا یه روز بفرستیمت

دانشگاه. انشا اله به لطف خدای منانم.

آرزوی موفقیت می کنم .

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

پسندها (1)

نظرات (0)