ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

قشنگترین لحظه زندگیمون

  از یکشنبه انتظار کشیدم تا چهار شنبه 31/٦/٨٩ رسید صبح ساعت ۸ با بابا مهدی از خواب بیدار شدیم تا ساک شما رو آماده کنیم خودمون آماده شدیم و ساعت ۱۱ صبح آژانس آقا قربانی رو هماهنگ کردیم خاله پریسا و مامان جون حوا با آژانس اومدن در خونه و بعد ۴ تایی با هم رفتیم بیمارستان ساعت ۱۲ رسیدیم  رفتیم قسمت زایمان فرم پر کردم و بعد رفتم لباسهامو عوض کردم و تحویل مامان جون دادم بعد منتظر خانم دکتر شدم تا بیاد خیلی انتظار کشیدم تو بیمارستان البته من قسمت بیمارستان و مامان جون با خاله پریسا و بابا جون مهدی و دایی میثم که بعدا به جمع ما اضافه شده بود در پشت در اتاق انتظار می کشیدن بعد که فیلم هاشون نگاه می کردم دیدم اونا پشت...
13 ارديبهشت 1390

لالایی بخواب گل گلم

رو ی لحافم یک باغ زیباست یک آسمان گل در باغ پیداست شبها که هستم در رختخوابم سقفی پر از گل هست این لحافم   بر روی گلها من میخورم تاب با بوی گلها من میروم خواب در بين اين باغ لالا چه زیباست چون بوی مادر در بین گلهاست   ...
13 ارديبهشت 1390