یک هفته تعطیلی

نازنین دخترم

شیرین تر از عسلم

یک هفته با تو بودن برام چه زود گذشت چه لذت شیرینی است که لحظه هایم را با تو سپری کنم

شاهد تمام شیرین کاری هایت باشم دوست دارم و از تمام وجودم به تو عشق می ورزم

از هفته پیش سه شنبه تعطیلات من شروع شد تا امروز که اومدم سرکار چهارشنبه من و تو و خاله پریسا

رفتیم برای بابا مهدی بابا علی و بابابزرگ کادوی روز پدر خریدیم

پنجشنبه شب شام خونه عمو محمود دعوت بودیم اونجا کلی بازی کردی وقتی اومدیم تو ماشین

که بیام خونمون همین که نشستیم تو ماشین به قول خودت مایین خوابت برد

الهی قربونت برم که مثل فرشته ها می خوابی

روز جمعه صبح بابا مهدی رفت سر کلاس تا غروب با هم تنها بودیم غروب بابامهدی اومد

سه تایی

رفتیم باغ آقا جون  موقع رفتن دلت می خواست تمام نی نی هاتو با خودت بیاری با همه این اوصاف دوتا نی نی  و یه توپ با خودت آوردی صبح شنبه که رفتیم چنار تا دلت بخواد اونجا آب بازی کردی نوبتی

همه مونو کشوندی بردی که مواظبت باشیم اول بابا علی بعد بابا مهدی بعد خودم بعد از من

هم دایی میثم مامان جونم ما رو نگاه می کرد و از دور فقط مراقبت بود که یه وقت

ما حواسمون پرت نشه به ستایش خانوم اتفاقی بیفته غروبم رفتیم باغ اونجا هم

اول یه آتیش به پا کردیم بعد هم ستایش خانوم شروع به خاک بازی کرد بقدری کیف می کردی

که خودت با لذت ما رو هم صدا می کردی که تماشات کنیم

عزیزم دخترم قربون اون خاک بازیت بشم دلبرم

یه عالمه هم مرغ و خروس دیدی که همه رو می گفتی دو دو دو دو

شب هم راه افتادیم اومدیم تهران آخه بابا مهدی صبح باید می رفت کلاس

روز یکشنبه بعد از ناهار با مامان جون و بابا علی رفتیم خونه عمه زهرام اونجا هم با دنیز و آریا کلی بازی

کردی و روز دوشنبه هم شام رفتیم خونه مامان بزرگ تا کادوی روز پدر بابابزرگ رو بدیم

اونجا هم کلی بهت خوش گذشت با عمه مهسا رفتی پارک و کلی هم سرسره سوار شدی

وقتی هم اومدی خونه دستای قشنگت کلی زخم شده بود عمه خیلی ناراحت شده بود

وقتی دستت رو دیدم انگار تمام قلبم زخم شده بمیرم برات دوست دارم یکی یه دونه ام گل تو خونم

این هم وصف حال هفته روزه نازنیم

تک ستاره آسمونم از خداوند متعال می خواهم همیشه مانند یک ستاره در آسمون

بی کران بدرخشی از آفتات عالم تابم دختر خوشگلم دوست داریم یه عالمه