سفارش کیک
قلب من
دیروز از سرکار برگشتن موقعه خونه رفتن رفتم شیرینی فروشی ماه نور سر شهرک برات کیک تولدت رو
سفارش بدم چندتا عکس کیک از اینترنت دانلود کرده بودم اما نشد اونجا باز کنم آلبوم رو دیدم اومدم خونه
بعد از ظهر با مامان جون و بابا علی رفتیم اول بازار روز یکم خرید کردیم ستایش خانوم هر چی می دید
می خواست برش داره آخر سر موز خریدیم یکیش رو دادیم دستت خوردی بعد ساکت همه جا رو نگاه کردی .
بعد بابا علی گفت ببریمش خانه بازی رفتیم اونجا تنها بازی که برای سنت مناسب بود از این خرگوش هایی
که آهنگ می زنه و تکون تکون می خوره بود که سوار شدی
هیچ حسی هم نداشتی گذاشتیمت زمین راه رفتی اما فوری می چسبیدی به مامان جون که بغلت کنه
از اونجا هم رفتیم شیرینی فروشی شما موندی تو ماشین پیش بابا علی من و مامان جونم رفتیم کیکت رو سفارش دادیم
یه کیک دو طبقه ٦ کیلویی با رنگ صورتی بصورت قصر
دوست دارم همچنان در حال لحظه شماری برای روز تولدت جوجه من ٢ روز دیگه از تخم در میاد.