ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

جوونه زدن دندانهای جدید محمدصدرا

پسرک باهوش وشیطون من: خیلی تحرکت زیاد شده...ماشالله به جونت... دیگه کاملا متوجه حرفها میشی... هر چی که بهت می گم سریع می گیری و انجام میدی... خیلی دوست داری کار کنی .. دیشب دیدم خیلی بی حالی و هی بهانه می گیری دندوناتم مدام رو هم فشار می دادی نگاه کردم دیدم دندونای کرسی بالا بغل نیش از هر دو طرف نیشش زده بیرون در سن یکسال و سه ماهگی. عزیزم الهی فدات شم که انقدر درد می کشی آخه کرسیهای دندون پایین هم لثه ات ورم کرده فکر کنم امروز و فردا پایینی ها هم در بیاد. خلاصه الان 10 تا دندون داری خوشگل مامان که مثل مروارید دارن...
26 بهمن 1394

اولین سفر 4نفری به مشهد مقدس

به نام خداوند ایزد منان روز دوشنبه 1394/11/19 بابا مهدی زنگ زد خونه گفت خیلی دلش هوای امام رضا جان رو کرده بریم یک روزه مشهد و برگردیم من و خواهر جون هم از خدا خواسته سریع پذیرفتیم و بابایی خودش همه کارها رو کرد بلیط گرفت برای اینکه آقا صدرا زیاد اذیت نشه بلیط هواپیما گرفت که سریع هم برسیم و هتل هم رزرو کرد برای پنجشنبه 22 بهمن 1394 . روز چهارشنبه شب با ستایشم ساکها رو بستیم و آماده سفر شدیم و صبح روز پنجشنبه زود بیدار شدیم تا به فرودگاه بریم آخه روز 22 بهمن راهپیمایی هم بود تمام راههای منتهی به فرودگاه رو می خواستن ببندد ...
26 بهمن 1394

تولدت مبارک گل پسرم

اولین بهار عمرت بی خزان دردانه من....   میگویند آغاز نو شدن آغاز تازه شدن بهار است اما برای من روز میلاد تو سر آغاز فصلی دگر از زندگیست  زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را !  زود بزرگ نشو فرزندم  قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام .  آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی . الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز! همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ...
28 دی 1394

صدرا داره 8 تا دندون

سلام سلام صد تا سلام من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم  صاحب مروارید شدم  یواش یواش و بیصدا  شدم جز کباب خورا....   پسر قشنگم، آرام جانم این روزا کلی وروجک شده دندون در آوردنش یکی از پروسه های سختی بود که خوشبختانه بخ خیر و خوشی تموم شد. مخصوصا دندونهای بالایی که همش دوست داشتی یه چیزی رو گاز بگیری الانم که خوشت میاد وقتی خیلی ذوق می کنی با خواهر جونت که بازی میکنی خودتو میندازی روش داد میزنی و میخوای گازش بگیری در سن 11 ماه و 13 روزگی 8 تا دندون داری 4 تا جلویی بالا و 4 تا جلویی پایین مروارید خوشگل م...
11 آبان 1394

شغل های ستایشم

دختر داریم از جنس ماه و به رنگ مهتاب از جنس خورشید گرم و دلچسب هر روز بامداد می درخشد خانه مان نور باران می شود گرمایش دلگرممان می کند و عاشق تر دختری داریم به همتا بنام ستایش خانوم خانومای ما هر روز واسه خودش یه شغل انتخاب میکنه اول از همه که فقط می گفتی میخوام مامان بشم ما هم می گفتیم عزیزم مامان میشی  یه شغل که بتونی کار کنی باید انتخاب کنی بعد گفتی خوب میخوام عین بابام مهندس بشم  ما هم دوست داریم شما پزشک بشی گفتیم پزشکی خوبه ولی نه الا بلا باید فقط عین بابام مهندس بشم. چند وقت بعد گفتی میخوام  آرایشگر بشم خودم و تو رو قشنگ ...
14 مهر 1394

تولدت مبارک گل زیبای من

  ستایشم .... دختر نازم ..... عشقم به تو پایانی ندارد ..... دخترم انگار همین دیروز بود زمستان بود و من فهمیدم بزودی مادر میشوم.... زمستان با تمام شب های کشدارش گذشت و جایش را به بهار داد ..... بهاری دل انگیز اما پر از اضطراب برای من و مهدی جانم و تابستان از راه رسید .... روزهایش چه طولانی میگذشت تا رسیدیم به عید ..... عید آمدنت  ..... و من بهاران را در تابستان دیدم .... دختر تابستانی من ..... پنجمین بهار زندگیت مبارک ....   گلم امیدم ، نور چشممانمان چه زود داری بزرگ میشی و ما خوشحال و خوشحالتر از هر روز از بودنت. نمیدونی چه کیفی داره آدم دختر داش...
1 مهر 1394

تصاویر ماندگار

اومدن از راه دور يه آسمون پرنده رو لبهاشون نشسته شكوفه هاي خنده   ستایش 6 ساله من همراه دوستان عزیزش در موسسه رنگین کمان روز تولد گل دخترم.   ستایش و صدار جانم تمام زندگیمان دوستتان داریم با تمام وجود.   بخند شیرین زندگیم بخند تا ما هم با خنده های تو زندگی رو شیرین تر ببینیم محمدصدرای عزیزم . پسر 10 ماهه من.   کوچولوهای من در جشن عروسی مجید  19/ شهریور/94 روز پنجشنبه.     تولد یکسالگی محمدحسین جونم عزیزم تولدت مبارک.   اینم یاسین عمه عشق من ق...
23 شهريور 1394

فقط برای دخترم

   اصـטּ כخت ری ڪه بچ ه گونه ح رف نزنه!       ناز نکنه!    ق هـر نکنه!     هـیییییۓ نگه مـ ن پاستیل می خو ام،      بستن ی م ی خو ام! اسمارتیس شیرین ی شکلات....    گریه نکنه!     כم به כیقه نق نـ زن ه!    لپتُ نگیره بکشه تا ڪنـכه شه!     نزنه تو صورتت هـیییییییی!    ...
23 شهريور 1394

تولد خانوم طلا در موسسه

شاهزاده پرنس من دختر زیبای دنیای من 6 ساله شد. روز دوشنبه 94/6/16  ساعت 9:30 در موسسه رنگین کمان تولدی برای نازنینم برگزار شد . کلی خوشحال بودی کلی هم کیف کرد دوستات باهات بازی می کردن و خوشحال بودن از اینکه از کلاس تیچر محبوبه یک نفر تولدش شده. عمو موسیقی هم کلی براتون خوند و بچه ها هم باهاش بالا و پایین کردن و رقصیدن. منم به همراه مامان جون و محمدصدرا در جشنتون شرکت کردیم. بابا مهدی هم مدام تماس می گرفت و می پرسید دخترم در چه حالی بهش خوش میگذره آخه خیلی خوشحال بود از خوشحالی تک دختر نازمون. محمدصدرا که اولین بار...
21 شهريور 1394