گوش های خوشگلت با گوشواره شد
ستایش نازنینم
ماه شب تارم
دونه انار مامانی
روز چهارشنبه ۷ / اردیبهشت / ۱۳۹۰ ساعت 17:36 دقیقه به درمانگاه فاطمه الزهرا رفتیم با همراهی مامان جون حوا٬ خاله پریسا و مامانی بردیمت تا گوشهای قشنگتو سوراخ کنیم
اول رفتیم داروخانه گوشواره خریدیم و بعد رفتیم اول نمی دونستی چه خبره ساکت نشستی تو بغل مامان جون حوا وقتی خانم دکتر گوشت رو سوراخ کرد چنان جیغی زدی که
همه با هم صدات می کردیم دونه های خوشگل اشکت ریختنبیرون خاله جون بغلت کرد ساکت شدی اما به محض اینکه دوباره رفتی بغل مامان جون ترسیدی و گریه کردیتا گوشت رو سوراخ کردیم
دخملم کلی واسه خودش خانم شد ما شاالله وقتی داشتیم بر می گشتیم دیدیم بابا علی داره می یاد پیش ما انگار با هممون قهر بودی و ناراحت بابا علی بغلت کردبهت تبریک گفت و رفتیم خونه و هفته بعدش شنبه 17/اردیبهشت /90 گوشواره هایی که دایی میثم کادوی به دنیا اومدنت برات خریده بود انداختیم تو گوشت انقدر خوشجل شدی مامانی که خدا می دونه بوس بوس مامان جون چقدر ناز شدی
دوست دارم انار انار
هر چی بگم بازم کمه