ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

نامه دلتنگی

1391/7/1 13:50
نویسنده : مامانی
325 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به تنها باغ گلم ستایش

سلام به تک ستاره قلبم دخترم

نمی دونم چرا احساس کردم دلم برات تنگه شده امروز بعد از دو سال که ساعت

١٣:٣٠  ساعت کاریم تمون می شد و می اومدم خونه به امید اینکه دخترم منتظرمه ،

تا زنگ آیفون رو می زنم بدو بدو میاد دم در صدا میزنه مامان ، مامان منم از پایین

 جواب می دادم جانم و میگفتی بیا بیا

منم بدو بدو بعضی وقتا با آسانسور بعضی وقتا با پله می اومدم پیشت.

از امروز ساعت کاریم مثل بقیه همکارام میشه ساعت شیر دهی تموم شد و

ساعت کاریم شدتا

١٤:٣٠ نمی دونم چرا این یک ساعت برام خیلی میاد.

شاید چون هنوز از شیر نگرفتمت دیشب تو خواب حرف می زدی می گفتی:

ممه خوبه  ممه نازه

انگار تو هم فهمیدی که دیگه نباید شیر بخوری آخه دخترم بزرگ شده

حال خودم هم زیاد خوب نیست چون نمی دونم چطوری باید از شیر بگیرمت خیلی سختمه

آخه من هم به شب بیدار شدن به چسبیدن به خودم ، به اینکه تا از راه میرسم دستم

رو می گیری می بری پیش پشتی     میگی بشین ممه بخوم        الهی قربون قد

 و بالات بشم

میگم مامان بزار دستم رو بشورم گریه می کنی و میگی    ممه بخوم        ممه بخوم

دلم برای همه اینا تنگ میشه

چه تند تند داری بزرگ میشی ماشالا  عزیز دلم

خدا رو شکر که می بینم دخترم سالم و سلامت داره بزرگ میشه

خدای خوبم به خاطر همه نعمت های خوبت از جمله ستایشم که به من دادی ازت ممنونم

کمکم کن تا بتونم خیلی راحت ستایش رو از شیر بگیرم .

دوست دارم خدا  مواظب ستایشم باش برای همیشه

دختر قشنگم خیلی دوست دارم همیشه برای همه چی ستایشگر خدا باش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)