روز تولد مامانی
از عرش دل تو
تا فرش دل من
کوچه ای است اردیبهشتی
که هر شب با صدایت
هر روز با نوای بازیهایت
هر لحظه ...
دست در دست تو بازی می کنم
بازی های کودکانه
در کوچه هایی از بهشت
کودکم را می ستانم
چون ستایش می کنم یارب خدایم
ستایش نازگلیم دختر زیبایم
روز چهارشنبه ١١ اردیبهشت ١٣٩٢ چند مناسبت با هم برای
من اتفاق افتاد اول از همه روز تولدم بود بعد روز میلاد
حضرت زهرا هم روز زن و مادر خلاصه خیلی بهمون خوش
گذشت شب تولدم سه تایی با هم رفتم بیرون
شام خوردیم و بهترین هدیه ام رو از بابایی و دخملیم گرفتم .
روز چهارشنبه شام هم مهمون داشتیم دایی میثم و خاله پریسا
رفتن برام کیک خریدن،شب بعد از خوردن شام کیک رو آوردیم ستایش خانوم
کلی ذوق کرده بود آخه ناز نازیمون عاشق تولد گرفتن
کلی رقصید و خوند تولد تولد مبارک مبارک عزیزم
چقدر دخترم ذوق کرده بود.
کلی هم هدیه گرفتم از خواهر و برادر عزیزم از
پدر و مادر مهربانم از همسر نازنینم از مادر شوهر گلم و
خاله های خوبم و پدر بزرگ مهربانم خلاصه کلی همه شرمنده ام کردن.
از همه مهمتر دختر زیبا روی من ستایشم که گردنبند لباس
رو برداشت تو دستمال کاغذی گذاشت و به عنوان هدیه داد به