ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

دخترم

1390/7/5 13:20
نویسنده : مامانی
228 بازدید
اشتراک گذاری

 

هفته هایی که خط میخورند روی تقویم رومیزی من ...هفته هایی که هیچگاه تکرار

نمیشوند...تو دیگر هیچ گاه این روزها را تجربه نخواهی کرد و من نیز هم...تو پر

میکشی از افلاک به خاک و من اوج میگیرم از زمین به سوی بهشت...به سوی

مادرانه زیستن...و سرمست از دیدن لبخند زیبای تو...و آنروز که چشم بگشایی و

زیباترین لحظه خلقت را به من هدیه کنی...نمی دانم چه سری در آن لحظه هست

که همیشه با یادآوریش اشک از دیدگانم فرو میریزد...اشکی شیرین چونان

لحظات شیرین وصال دو عاشق ...

دخترکم!

این روزها همه میپرسند از احساسم نسبت به تو...و من نمیدانم چگونه اینهمه

حس زیبایم را بیان کنم...انگار که مادر بودن همین است!جمیع اضداد...

تو برایم از احساست بگو...بگو که چه حسی است وقتی میبری از دنیایت و

پای در دنیای بزرگتر میگذاری؟میگویند دنیا چون رحم مادر است و انسان وقتی

میمیرد انگار که از رحم مادر پای به دنیای بزرگتر میگذارد...

میدانم به زودی خاطراتت را فراموش خواهی کرد...خاطرات بهشت را...

واین سرنوشت محتوم همه ماست...اما کودکم هر آنچه فراموش می کنی

صفا و پاکی این روزهایت رافراموش نکن!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)