ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

ما رفتیم زیارت امام رضا جان

1390/8/9 11:55
نویسنده : مامانی
325 بازدید
اشتراک گذاری

نایت اسکین

بالاخره دخترمون رو در سن ١ سالگی برای اولین بار بردیم پا بوس آقامون امام رضا(ع)

روز پنجشنبه ٩ مهر ٩٠ ساعت ٦:٥٥ دقیقه صبح بلیط قطار داشتیم ساعت ساعت ٥:٣٠ دقیقه رفتیم آژانس گرفتیم رفتیم دنبال محمد صدرا با مامان و باباش و ٦ تایی با هم حرکت کردیم رفتیم به سمت راه آهن.

برای اینکه دخملی و محمدصدرا خسته نشن قطار پردیس بیلیط گرفتیم که ٧ ساعت برسیم اما متاسفانه تاخیر داشت و ما ٩ ساعته رسیدیم .

توی راه ستایشم بیشتر خوابید و محمد صدرا خیلی مامان باباش رو خسته کرد چون نمی خوابید ستایش خانوم هم وقتی بیدار بود مدام می خواست تو قطار راه بره خیلی همه با خندیدیم دو تا فیلم دیدیم که یکی اش رو من دیدم ازدواج در وقت اضافه بود اون یکی رو ستایشم نذاشت نگاه کنم

موقع ناهار مریم جون برای محمدصدرا و ستایش خانومی استانبولی درست کرده بود منم فرنی غذاهاشون خوردن تا ناهار ما رو هم آوردن که غذای سرد بود ناگت مرغ و میگو با کتلت بود که کنارش هم گوجه داشت

ناز گل من تمام گوجه هاشو خورد.

ساعت ١٥:٣٠ دقیقه رسیدیم ایستگاه مشهد هتلمون رو بابا علی برامون الغدیر رو هماهنگ کرده بود

قرار بود ٢ تا سوییت بهمون بدن وقتی رسیدیم گفتن یکی از اتاقها رو دادن گفتیم عیب نداره یه اتاق یک خوابه دادن خیلی بد بود سخت هم بود.

زنگ زدم بابا علی گفتم اونم زنگ زد یک سوییت ٢ خوابه بزرگ بهمون دادن دخملی کلی با محمدصدرا با هم کیف کردن می رفتن این ور ما شا لا راه رفتن هم که تازه یاد گرفتن مدام می خوردن زمین باز ستایش از محمدصدرا قشنگ تر راه می رفت کلی ما ٤ تا با این دو تا بچه سرگرم بودیم

محمدصدرا دقیقا یک هفته از ستایش کوچیکتره.

ساعت ١٩:٣٠ دقیقه رفتیم رستوران شام خوردیم بعد رفتیم خدمت امام رضا(ع) رفتیم حرم هوا خیلی سرد بود

که ستایشم اونجا یک کم سرما خورد  وقتی از اونجایی که خسته هم بود تا رسیدیم بعد از چند دقیقه خوابش برد محمدصدرا هم همینطور مجبور شدیم کمی زیارت کردیم بعد برگشتیم .

از شانس خوب ما روزهای بعد هوا خیلی گرم بود جمعه رو حرم رفتیم و اونجا نماز جمعه خوندیم هر چند ستایش خانوم نذاشت ولی زورکی مریم جون نگهش داشت تا من نمازم رو خوندم داخل حرم بودیم که ستایش خانوم چنان در و دیوار رو نگاه می کرد خیلی خوشت اومده بود دخترم چون خیلی برق می زد بعد از ظهر جمعه که رفتیم حرم بابا مهدی بردت برای زیارت رفته بودی کنار ضریح و دست و صورتت متبرک شده بود به ضریح آقا امام رضا (ع) 

از خدای منان و امام رضا(ع) می خوام که دخترم رو به کنیزی خودش قبول کنه و سایشون همیشه بر سر دخترم باشه تا دخترم سلامت و سالم و عاقبت به خیر باشه

انشاالله

شنبه به پاساژ الماس شرق رفتیم ولی چیزی نخریدیم و غروب هم بعد از نماز که تو حرم خوندیم رفتیم بازار رضا اونجا یک کم سوغاتی گرفتیم و برگشتیم خیلی خوش گذشت ولی خیلی هم زود گذشت و سریع صبح یکشنبه شد

که برگشتیم تهران دوباره اومدیم خونه پر از مهر و عشقمون

اینم عکسای ستایشم

ستایشم داخل لابی هتل

عکس های حرم آقا جانمان:

حیاط که درب باب الرضا ازش باز میشه

بابا مهدی مواظب ستایش

خوشگلم در حیاط

عکس از ضریح اقا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ثمين
15 مهر 90 19:37
سلام.زيارت قبول.
مامان رانيا
24 مهر 90 14:20
زيارتت قبول براي كي ها دعا كردي خاله جون