زیارت خورشید ایران
نازنین فرشته من
نیمه اول ماه شعبان بهمون خیلی خوش گذشت، مدام در زیارت یا تفریح بودیم
روز دوشنبه 10 تیرماه 1392 با ستایشم دوتایی از طرف اداره بابایی
رفتیم به زیارت امام رضا(ع) مشهد مقدس رفتیم راه آهن و از اونجا سوار قطار
شدیم و با هم رفتیم تو قطار دوستای خوبی پیدا کردیم هم مامانی و گلی دخترم
که قرار شد باهم دیگه باشیم تا هیچ کدوممون تنها نباشیم، ستایش خانومی
با دوستاش به نامهای فاطمه و ستایش خیلی بهش خوش گذشت تا برسیم مشهد
با هم دیگه بازی می کردن خلاصه این چند روزی که مشهد بودیم ستایش کلی
دوست پیدا کرد و همه با هم خیلی خوب بازی میکردن من هم با مامان های
دخملیا دوست شدیم و هیچکدوممون تنها نبودیم ولی برای بابا مهدی دلمون
خیلی تنگ شده بود جاش هم خیلی خالی بود کاملا نبودش رو احساس میکردیم
تا اینکه سفرمون تموم شد و روز پنجشنبه 13 تیرماه ساعت 11:30 دقیقه شب
قطارمون حرکت کرد به سمت تهران و روز جمعه ساعت 13:30 دقیقه رسیدیم
راه آهن وقتی بابا مهدی رو دیدیم کلی ذوق کردیم و ناراحت بودیم که از
دوستامون جدا میشیم
انشااله زیارت همه قبول باشه