چهار دست و پا و نشستن
شیرین عسل مامانی
یکی یه دونه من
بالاخره در تاریخ ١٧/٥/٩٠ روز دوشنبه برای اولین بار چهار دست و پا رفتی .
از سر کار که رفتم خونه مامان جون گفت یه خبر خوب ستایش خانوم چهار دست و چا می ره کلی ذوق کردم
یه چیزی که خوشت می اومدبهت نشون دادم دیدم داری می یای بغلت کردم انقدر ذوق کرده بودم
که دوست داشتم تو بغلم انقدر فشارت بدم کلی بوست کردم تا آخر سر گریه ات در اومد
نشسته بودیم داشتیم صحبت می کردیم که دیدم خودت بلند شدی نشستی
عزیز دلم چقدر روز به روز دوست داشتنی تر می شی
تمام زندگی منی نفس من دوست دارم بهارم
شب که رفتیم خونه به بابا مهدی گفتم اونم کلی ذوق کرد و فوری زنگ زد به مادر ناهید گفت که دخملیمون چهار دست و پا می ره.
عاشقانه می بوسمت و با حضورت همیشه ستایشگر خدا هستم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی