ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

تولد خانوم طلا در موسسه

شاهزاده پرنس من دختر زیبای دنیای من 6 ساله شد. روز دوشنبه 94/6/16  ساعت 9:30 در موسسه رنگین کمان تولدی برای نازنینم برگزار شد . کلی خوشحال بودی کلی هم کیف کرد دوستات باهات بازی می کردن و خوشحال بودن از اینکه از کلاس تیچر محبوبه یک نفر تولدش شده. عمو موسیقی هم کلی براتون خوند و بچه ها هم باهاش بالا و پایین کردن و رقصیدن. منم به همراه مامان جون و محمدصدرا در جشنتون شرکت کردیم. بابا مهدی هم مدام تماس می گرفت و می پرسید دخترم در چه حالی بهش خوش میگذره آخه خیلی خوشحال بود از خوشحالی تک دختر نازمون. محمدصدرا که اولین بار...
21 شهريور 1394

جوونه زدن دندانهای نیش صدرا

    شاهزاده من پسر کوچولوی من بالاخره دندون های مرواریدی پسرم یکی پس از دیگری در حال جونه زدن هستند اول در تاریخ 4 تیرماه دندون های پایین بیرون اومدن وقتی حسشون کردم کلی ذوق کردم بعد جالبه که همه بچه ها دندون های بالاییشون در میاد واسه پسر کوچولوی مامان دندون پایین سمت چپی در اومد. قربون اون دندونای کوچولت بشم عزیزم اواسط مرداد ماه بود که دندون بالا سمت راست نیشش اومد بیرون هنوزم کامل بیرون نیومده در تاریخ 29 مرداد دو تا دندون با هم نیشش اومد بیرون دندون بالا سمت راست و دندون پایین سمت راست در دهن قشنگت مشخص شدن دوست دارم عزیز دلم. ...
14 شهريور 1394

محمدیاسین عزیزم

"به نام آفریننده بچه ها "   به یمن آمدنت هزاران ستاره در آسمان دلم خندید تنها برای تو که و اولین و آخرین حکایت بی انتهای عشق هستی.. یاسین عمه   عزیزان دلم ستایش و صدرای من من بالاخره عمه شدم ، یاسین گلم در تاریخ 3 تیر 1394  روز چهارشنبه ساعت 14:20 دقیقه پا به دنیای قشنگمون گذاشت و با آمدنش دنیارا برای پدر و مادر و عمه هاش و مامان جون و بابا جونش قشنگ و قشنگتر کرد عزیز دل عمه خوش اومدی. اصلا فکر نمیکردم انقدر برام عزیز باشی خیلی دوست دارم خوشگلم. آقا صدرا دوست و برادر جدیدت مبارک یه همبازی برات اومد توپ توپ. هر چند الان فقط میخوای بگیری...
14 مرداد 1394

اولین دندانهای شیری

شازده کوچولوی من، عزیز دلم در تاریخ 4 تیر 94 من که انتظار در آوردن دندان های تو را می کشیدم. یکدفعه دیدم بی قراری میکنی مدام بهانه میگیری، دست زدم به لثه هات دیدم بله گل پسر قشنگم دو تا دندون با هم از پایین داره در میاره. کلی ذوق کردم آخه واسه خواهر جون رو حس نکردم چون سرکار می رفتم مامان جون خبر داد خواهرت دندون در آورده . اما مال تو رو خودم حس کردم تازه با خوشحالی به همه خبر دادم فرداش که ماه رمضان هم بود آش دندونی برات پختم و به همه پخش کردم تا گل پسرم راحت دندون در بیاره اینم عکسات عزیر مامان. تمام زندگی منی عشق من ...
11 مرداد 1394

برای فرشته های آسمانیم

وروجکهای من با هم بودنمان در پستوی زمان به یادگار می ماند و این جا با تمام عشق این روزگار شیرین را برایتان به قلم می کشم تا مرورش آرامشی باشد بر روح جانمان و شیرینیش لبخند بنشاند بر کاممان. روزگارتان پر از خنده و آرامش ستایش و صدرای من. ...
11 مرداد 1394

اولین حرکات

کوچولوی ناز من در تاریخ 14.1.94 خونه مامان  جون بودیم که دیدم یه دفعه چرخیدی اول کلی ذوق کردیم بعد گفتیم شاید خواهر جون تو رو چرخونده اخه برای اینکه زودتر راه بیفتی برای قلت زدن مدام تو رو می چرخوند. اما یدفعه دیدم نه خودت داری مچرخی . و این شد شروع چرخیدنت برای رسیدن به هر چیزی که دوست داری. یواش یواش بعد از 2  ماه سینه خیز رفتی خلاصه سینه خیز رفتن دنیایی واسه ماه داره قشنگ مامان نمیدونی چقدر شیرین هستی عزیزم.ی ناز من شرح حال سینه خیز رفتتنت: پای راست و میدی بالا با دست راست و پای چپ خودتو میکشی اینور و انور. خیلی شیرین و قشنگی کوچولو ناز من الانم داری میای و نمیزاری  بنویسم.     ...
7 مرداد 1394

و اما ستایشم

ستایش قشنگم سیندرلای من با اومدن دادشیت اولش یه جوری عجیب بودی نمی دونستم ذوق میکنی یا ناراحتی. اما الان داداشت رو خیلی خیلی دوست داری و میگی من اول تو دنیا داداشم رو دوست دارم عزیز مهربون کلی با صدرا بازی میکنی با هم ذوق می کنی تازگیا که بغلش میکنی میبریش این ور و اون ور بعضی وقتا هم حسادت که خوب اونم طبیعی البته یه سری کارهای عجیب هم انجام میدی که اونا فقط تا خاطرات ذهنم ثبتش میکنم دخترکم. خیلی خوشحالم از اینکه امسال میری پیش دبستانی و از اینکه میبینم میوه زندگیم انقدر بزرگ شده که بره مدرسه دیگه داری یواش یواش واسه خودت خانومی میشی دلبر من. نازنینم از بعضی لحاظ دوست ندارم دخترم ب...
17 ارديبهشت 1394