شعری که دختر زمزمه می کند
ستایش گلم خورشید گرم زندگیم چند روز به طور اتفاقی شبها که می رفتیم بیرون تا گشتی به مناسبت نیمه شعبان تو خیابونا بزنیم و آذین بندی نگاه کنیم تو ماشین به قول تو مایین شعر لالایی رو می خوند که کلی کیف می کردی آخر انقدر دوستش داشتی که برات ضبطش کردم و به قسمت لالا لالا یی که می رسه شروع می کنی باهاش همخونی کردن قربونت برم ماشالا از اون هم جلوتر می زنی اون شروع به خوندن شعر می کنه دخترم هنوز تو لالایی گیر کرده همون فقط می خونه یاد گیری دومین شعرت : اولی بع بعی دومی لالا لالایی دوست دارم عشق مامان هر روز بزرگتر و شیطونتر که من عاشق شیطنونیات هستم دلبرم ...