ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

مرحله دوم

ستایش بانوی من می تونم بگم مرحله اول شیر گرفتن خدا رو شکر فعلا تموم شد البته هر از گاهی یادت می افته می گی ممه مخوام     ما هم سریع حواست رو به بازی یا چیزهای دیگه پرت می کنیم عزیز دلم اون مرحله که خیلی سخت بود رفتیم مرحله دوم از پوشک گرفتن تا حدودی روزها که میام خونه دیگه نمی بندمت ولی تند و تند تو دستشویی هستیم هر سریع هم حدودا 20 دقیقه اون تو می مونیم تا یاد بگیری اونجا باید کارت رو انجام بدی تاز بعدش هم باید مقداری آب بازی کنی تا بیای بیرون . دستشویی کوچیکت رو میگی ولی هنوز شماره 2 رو یاد نگرفتی الهی قربونت برم اولا وقتی می دیدی می ترسیدی خودت رو سفت نگه می داشتی ...
12 مهر 1391

اولین کوتاهی مو

خورشید عالم تابم ای گرماده زندگیم       ستایش نازنیم  در تاریخ 17/1/91 روز پنج شنبه در سن 18 ماهگی صبح با مامان جون بردیمت  آریشگاه رادا خانومی که فقط کارش اصلاح موی کودک بود موهای طلایی و فرفری خوشگلت رو کوتاه کرد در عرض چند ثانیه کل موهاتو کوتاه کرد اصلا متوجه نشدی که کی موهات کوتاه شد کلی هم وسیله دادیم دستت تا حواست به اونها گرم باشه که یه وقت گریه نکنی یا نترسی اول گفتم برات گرد بزنه بد دیدم که نمی زاری مدام شونه کنم یک   کم کوتاه ترش کرد به قول خودشون کرنلیش کرد . دوست نداشتم موهاتو کوتاه کنم ولی همه می گفتن : باید...
28 فروردين 1391

واکسن 18 ماهگی در ایام عید

بهاری ترین بهارم گل خوشبوی ما از اونجایی که ستایشم در ٣١ شهریور ٨٩ چشمان زیبایش را به روی این دنیا باز کرد واکسن  ٦ ماهگی و ١٨ ماهگی با آخر سال مواجه شد چه واکسن سختی بود این واکسن ١٨ ماهگی ستایشم رو روز دوشنبه ٧ فروردین ٩١ بردیم درمانگاه قائم اونجا واکسن زدی . اولش فقط همون درد سوزن بود که خوردی ولی بعد از ساعت حدود ١٥ بعد از ظهر درد شروع شد الهی فدای تو بشم چه دردی کشیدی با خاله پریسا و عمو حامد و خودمون رفتیم بالای کوه تفریح کنیم که از دماغمون در اومد شام هم خونه عمو محود دعوت بودیم که نرفتیم طب شدید همراه با درد نمی تونستی پای چپت رو تکون بدی دست که بهش می خورد صدای ...
23 فروردين 1391

عیدانه 91

  عید نوروز امسال هم به خیر و خوشی تمام شد و ما مسافرت جایی نرفتیم سال تحویل امسال خونه مامان بزرگینا بودیم شب عید هم خونه مامان جون طبق روال هر سال شب عید خونه مامان جون سبزی پلو با ماهی خوردیم خیلی هم خوش مزه بود . بعد از شام هم رفتیم خونه مامان بزرگ عمو محموداینا و مهسا اینا هم اونجا بودن شب همه دور هم جمع بودیم خوش گذشت تا صبح که سال تحویل شد همه به هم دیگه عید رو تبریک گفتیم آجیل و میوه خوردیم ناهار خونه خاله رقیه من بودیم با مامان جون قرار گذاشتیم رفتیم اونجا خلاصه روز اول به عید دیدنی گذشت و شب رفتیم خونه خودمون تا روز جمعه ناهار ها یه جا دعوت بودیم و شام ها هم یه ...
23 فروردين 1391

اولین مسواک زدن دخملیم

  قشنگترینم                               لحظه هایت را برایت به یادگاری می گذارم                                  تا در آینده شیرینی دوران کودکیت را با من حس کنی                        &...
16 بهمن 1390

دندون کرسی پایین

ستایش مامانی خوشگل ترین دنیا دندون کرسی پایین هم به دنیا اومدن تو دهن دخملیم دختر خوشگلم یواش یواش داره خانوم میشه در تاریخ 16/10/90 روز جمعه دیدم نیش دندون سمت راست زده بیرون سمت چپ هم ح الت ورم و شکوفه داره میزنه الهی قربونت برم که انقدر بد اخلاق شده بودی غذا نمی خوردی و نق می زدی منم به زور بهت غذا می دادم دوست دارم دلبرم ...
20 دی 1390

دندان های جدید ستایش

ستایش مامانی دندون کرسی های قشنگش در سن 15 ماهگی در تاریخ 3/10/1390 وقتی رفتم خونه مامان جون گفت زینب دیدی خوشگل داره دندون در میاره نیش دندون های بچه ام از دو طرف بالا زده بیرون نگاه کردم دیدم بله انقدر بوست کردم دخترم باورم نمیشه که داری انقدر تند تند بزرگ میشی خیلی دوست دارم چند وقت بود خیلی بد اخلاق شده بودی مدام بهانه می گرفتی و نق می زدی الهی فدات شم که انقدر درد هم کشیدی هیچی نمی خوردی به زور بهت غذا می دادم دوست دارم نازنینم فدای اون بهانه گیریات بشم دختر خوبم ...
12 دی 1390

کارهای جدید

ستایش مهربانم ای از برگ گل نرم ترم  نازنین دخترکم از کارهای جدیدی که تازگیا انجام می دی از آشپزخونه خیلی خوشت میاد مخصوصا از کشوهای اونجا و از کشوی وسطی که قدت هم به اون می رسه دوست نداری داخل کشو چیزی باشه و هر چیزی که داخلش هست رو می ریزی بیرون اول یه بررسی می کنی بعد همه رو از کشو می ریزی بیرون البته دختر کوچولوم خیلی هم حرف گوش کنه وقتی می گیم برو بیار بزار سر جاش دوباره همه رو جمع می کنی الهی قربونت برم . مامان جون هم چون به محرم داریم نزدیک می شیم سینه زدن رو بهت یاد داده  در سن ١ سال و ٢ ماهگی خوشگل مامان تا آهنگ مداحی می شنوه شروع به سینه زدن می کنه ب...
30 آبان 1390

دخملی یاد گرفته

ناز ناز مامانی فرشته آسمونی من  مهربون دخترم یاد گرفتی وقتی خودت رو کثیف می کنی می ری دم در دستشویی می ایستی می گی    پیف پیف دستتم  روی صورتت تکون می دی یعنی ببخشید پی پی کردی با یه غلظتی هم می گی پیف که دلم برات غش و ضعف می کنه دوست داریم ستایش بابا مهدی که کارهاتو می بینه چنان جانمی میگه و می دو  دنبالت که بگیر بغلش و بوس بارونت می کنه. کار دومتم اینکه تلفنو بر می داری می زاری روی گوشت و می گی ادو ادو الهی قربون اون ادو گفتنت برم وقتی هم می بینی ما بهت می خندیم خودت بیشتر می خندی دوست دارم هر چی بزرگتر می شی شیرین تر شیرینی که هیچ وقت دل رو نمی زنه نازنین من ستای...
14 آبان 1390