لحظه با خبر شدن از بودن نی نی خوشجل تو شیچمم
خدای مهربون داد یه فرشته کوچولو اسمش ستایش اون
عشق مامان باباشه دنیا به این قشنگی با یه دخمل کوچولو
قلبش که تاپ تاپ میکنه
جونم براش غش میکنه بابا جونش با خنده هاش
ریسه می ره توی خونه چراغ خونمونه ستایش مامانی
خدا برام نگه دار دخمل کوچلومونو دوست دارم خدا جون
شعر از : مامانی ستایش
وقتی فهمیدیم که یه نی نی خوشجل تو شکمم هست برای اومدنش لحظه شماری می کریدم
برامون فرقی نمی کرد نی نی ما دخملی باشه یا پسملی
با بابا جون همه اش در حال انتخاب اسم بودیم همه هم ما رو یاری می کردند و هر از گاهی یک سری اسم می گفتند
اول می گفتیم اگه دختر باشه می زاریم یگانه فاطمه و تقریبا تصویب شد
اگه پسر باشه می زاریم امیر علی
ولی بابا مهدی می گفت امیر صالح
سر این به تفاهم نرسیدیم
منتظر شدیم تا نی نی تو شکمم بزرگ بشه ببینیم نی نی مون چیه
وقتی فهمیدیم یه دختر ناز نازی همون یگانه فاطمه شد اسم عزیزمون
ولی تو ایام شبهای قدر موقع خوندن دعا اسم ستایش رو دیدم که شدی
ستایش ما
خدایا برای همیشه ستایشگر محبت بی اندازات هستیم.