ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

تنها گذاشتن نی نی عزیزم

1390/2/14 12:52
نویسنده : مامانی
396 بازدید
اشتراک گذاری

ستایشم خوشگلم بعد از تعطیلات عید متاسفانه مامان جون مجبور بود شما رو بذار پیش مامان جون حوا و بیام سر کارniniweblog.comخیالم راحت بود که پیش مامان جون حوا هستی ولی دلم برات یه ذره می شد و بعد از عید دیگه کم کم به غذا خوردن افتاده بودی و داشتی غذا می خوردی یواش یواش برات سوپ درست کردیم و خوردیو من ساعت کاری که تموم مس شد از  سرکارم بدو بدو می اومدم خونه پیشت کلی باهات بازی می کردم می می می خوردی و بعد ساکت می شدی الان که دارم برات می نویسم سرکارم منتظرم سریع ساعت 13:30 دقیقه بشم بیام پیشت تا روی ماه و گلت رو ببینم ببوسمت تا شاد بشم و خستگیم بره نصفه شبها هم که در خدمتتون هستیم چون بیدار می شی و شیر می خوریniniweblog.com   دیروز برات سوپ ماهیچه درست کردم با کلم بروکلی و هویچ و کرفس ما شا الله مامانی همچین می خوری که آدم دوست داره بخورتت  .

دوردونه مامان همه دوست دارن چون اولین نی نی هستی که به جمع دو تا خانواده اضافه شدی مامان جون حوا که عاشقت بابا علی که دقیقه ای بهت زنگ می زنه و صداتو می شنوه خاله پریسا و دایی میثم که با خندیدن تو ریسه می رن و همش در حال قربون صدقه رفتنت هستند.

مادرجون ناهید که مدام زنگ می زنه می گه زینب ایشاالله مادربزرگ بشی ببینی چقدر دلت برا نوه ات تنگ می شه   بابا خلیل که دوست داره  عمه مهسا که همه اش می خواد بخورتت        عمو محمود که همش می گه ستایش عین منصور می مونه شبیه خود خودش و خیلی هم دوست داره

و من و بابا جون مهدی هم  که نفسمون با نفس تو قلبمون با ضربان قلب تو  عاشقونه دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت داریم و منتظرم تا اینو وبلاگ رو یه روز بخونی 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)