ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

خانه بازی

1390/11/12 10:17
نویسنده : مامانی
411 بازدید
اشتراک گذاری

خانم طلای مامانی

دخملی ملوس پلوس و خوشگلم

دیشب با بابا مهدی و خاله پریسا ٤ تایی رفتیم خانه بازی کلی کیف کردی

اول زیاد نمی دونستی چیه همینجوری نشسته بودی تو ماشین و تکون می خوردی

و یه آهنگی هم برات می زد اما وقتی ایستاد شروع کردی نق نق کردن که

چرا تکون نمی خوره

کلی بازی سوارت کردیم من و خاله و بابا جون انقدر ذوق می کردیم

یه هلیکوپتر سوار شدی می چرخید وقتی به ما می رسیدی همچنان با ذوق

صدات می کردیم

ستایش ستایش که خودت همینجوری ما رو نگاه می کردی

دوست دارم یاد بچگی خودم افتادم که بابا علی ما رو می برد شهر بازی وقتی چیزی

تاب سوار می شدیم که اونم می چرخید همه آدمها رو نگاه می کردم که

به بابام برسم و ببینمش تا برام دست تکون بده .

بابا مهدی که انقدر خوشحال بود بعضی بازی ها رو می گفت دوباره سوارش کنیم

قطار رو با خاله پریسا سوار شدی آخه ترسیدم یکدفعه بلند شی به خاطر همین با خاله سوار شدی

ما که مرده بودیم از خنده که خاله پریسا تو یه قطار کوچولو تو هم چنان قهقه می زدی

که دل ما رو با خودت می بردی و می چرخوندی نمی دونی چقدر قربون صدقت رفتیم عزیزم

خلاصه خیلی کیف کردی قول می دم دوباره ببریمت من و بابا مهدی برای خوشحالی

دخملیمون همه کار می کنیم دوست داریم دنیا دنیا

اولین بازی که سوار شدی نمی دونستی چجوری ولی بعدش......................

یه هواپیما سوار شدی دیگه آخراش داشت خوابت می برد هیچ حرکتی نمی کرد!!!

اینجا هم که ژست ماشین سواری و این حرفا..................

 

وای که گاز دادن و ویراژ دادن چه کیفی داره مگه نگه ستایش خانوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

اینم یه بازی با آهنگ های چینی که فقط می چرخید

اینم آخرین بازی که سوار شدی ما هم دیگه خسته شده بودیم از اینکه

مدام صدات می کردیم و می خندیدی عزیز دلم بعدش یه شام خوشمزه

تو بیرون کلی خستگیمون رو برد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان خورشيد
3 بهمن 90 15:26
چه خوب. خوش باشيد. الهي هميشه شاد و سلامت باشيد.