جشن٬ آش دندونی
ما دیروز برای دخملی آش دندونی پختیم یعنی عزیزکم من که سرکار بودم مامان جون حوا برات زحمت کشید و برات پخت کلی هم شده بود .
خاله لیلا هم اومد اونجا و از آش خورد. یه جشن کوچولوی خودمونی برات گرفتیم
خاله لیلا برات یه تلفن خوشگل شبیه سیب کادو گرفته که به انگلیسی برات شعر می خونه برای یک سری از همسایه ها هم بردیم که جاش برات کادو گذاشتن بابا بزرگ علی یه لباس خوشگل گرفت البته پول داد خودم گرفتم بابا مهدی هم لباس گرفت دایی جون میثم پول داد خلاصه کلی کادو گرفتی عزیزم
خوشحالم چون دیگه بد اخلاقی نمی کنی الهی قربونت بشم که داشتی درد می کشیدی دلربای من ازت عکس هم انداختم برات می زارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی