ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

جشن سالگرد ازدواجمون و مهمانی افطاری

1390/5/30 11:11
نویسنده : مامانی
913 بازدید
اشتراک گذاری

شیرین عسل من

یکی یه دونه مامانی و بابایی

روز چهارشنبه ٢٦/٥/٩٠ روز خیلی خوبی بود ما همه با هم پنجمین سالگرد ازدواجمونRings رو تو هتل بوستان

جشن گرفتیم،Love Song آخه هم اونجا افطار دعوت بودیم به خاطر همین اجباری اونجا یه کیک کوچولو گرفتیم و جشن گرفتیم Wedding Cake.  من برای بابا مهدی شلوار گرفته بودم بابا مهدی هم برای من یه شال خیلی خوشگل گرفته بود دستش درد نکنه همسر مهربونم .کلی هم از دخترم عکس گرفتم

راستی روز تولد مامان جون حوا هم بود تولدش مبارک مامان عزیزم مامان مهربونم

الهی صد ساله باشه مامان خوبم دوستش دارم یه عالمه I love you smiley for orkut, myspace, facebook

بابا مهدی و آقا حامد با دایی میثم افطار از طرف شرکت پگاه دعوت بودن رفتن اونجا

من و بابا علی و مامان جون حوا با خاله پریسا رفتیم هتل آخر شب اونا هم اومدن پیش ما افطار اونجا خوردیم و بعد از افطار شام خوردیم و بعدش هم اونا اومدن اونجا خیلی خیلی خوش گذشت

چند تا از دوستای قدیمی مون هم اونجا دیدیم مخصوصا همسایمون خانم خوش صورت با الهام و هانیه

هانیه جون هم ازدواج کرده بود الهام دوست من هم قراره ماه دیگه به خاطر کار همسرش بره شیراز

اونجا زندگی کنه .

روز پنج شنبه هم نتونستیم سه تایی جشن بگیریم چون خونه عمه مهین عمه بابا مهدی افطار دعوت بودیم  رفته بودیم اونجا . همه فامیلای بابا جون از عمه هاشو عمو هاش اونجا جمع بودن اونجا هم بهمون خوش گذشت مخصوصا که ستایش خانم پسر عموی بابا ش آقا سهیل رو که یک سال و چند ماهش بود اونجا دید که ازش می پرسیدیم اسم این چیه این کیه می گفت جیجره  کلی ما خندیدیم گفتیم تو هم جیگری خوشگله .

دوست داشتم اولین سالگرد ازدواج ٣ تایی با هم باشیم اما خوب نشد ولی خیلی هم خوش گذشت  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

eli
30 مرداد 90 13:33
همیشه بنویس انگار پیشتم از گلت هم ممنون بوی خودتو میداد
مادر سامان
1 شهریور 90 19:42
پنجمین سالگرد پیوند مقدستان مبارک.