ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

برنامه غذایی کودکان3

برنامه غذایی شیرخوار در ماه ١٠ (چهارمین ماه شروع غذای کمکی) دو هفته اول ماه دهم در این دوره به جای آب میوه ساعت ١٠ صبح می توان از خود میوه های مجاز استفاده کرد. مثلا از ١ قاشق مربا خوری هلو- سیب- موز- و ... شروع نمود و به ٣ قاشق مرباخوری رساند. میوه مورد نظر باید کاملا رسیده و شسته شده باشد. و بعد از جدا کردن پوست و هسته آن میوه را با پشت قاشق کاملا نرم کرده و سپس به شیرخوار می دهند. مقدار میوه را به تدریج زیاد کنید و به جای فرنی ساعت ١٠ صبح ٥ تا ٦ قاشق مرباخوری میوه به کودک داده شود. در اواخر هفته دوم این ماه خرمای رسیده که پوست و هسته آن جدا کرده باشند بعد از غذای ظهر به عنوان دسر برای کودک لذت بخش است. کم کم مقد...
11 تير 1390

دندون بالایی دخملی در اومد

دخمل موش موشی من دندون طایی داره                               دندونای قشنگش با خنده هاش می شینه رو لبهای گلی گلیش     ستایشم دندون بالایش هم در اومد پری روز دوشنبه 6/ تیر /90  در سن ۹ ماه و ۳ روزگی مامان جون حوا گفت زینب یه چیزی رو لثه های ستایش احساس می کنم ببین دندوناشه انگشتمو شستم کشیدم روی لثه های عزیزم دیدم بله دخملم دندونای قشنگش نیش زده بیرون خیلی کیف کردم روز قبلش یکم بد اخلاق شده بودی و نق می زدی و می گفتی که همش بقلت کنیم ولی نمی دونستم حدس...
8 تير 1390

دخملم سعی می کنه بلند شه

شیرینی زندگیم     از دیروز که مرخصی گرفته بودم تا پیشت بمونم یه چیز جالب دیدم اینک خیلی تلاش می کنی که بلند شی دستاتو می زاری و روی پاهام بصورت چهاردست وپا سعی می کنی بلند شی خیلی دوست دارم دلبرکم جالبه که اصلا چهار دست و پا نمی ری و تازه یاد گرفتی برای اینکه رو به جلو بری سینه خیز می ری وقتی هم که خسته می شی دستاتو می زاری زمین سرت رو می بری بالا و و بعدش خودتو پرت می کنی به سمت جلو الهی مامان قربون این شیرین کارهات بشه یکی یه دونه ام دختر دردونه ام خیلی دوست دارم ستایش         ...
8 تير 1390

دخملم خوابه

  ستایشم قشنگم وقتی می خوابه با یک صدای کوچیک بیدار می شه تو خوابه به قدری تکون می خوره که خدا می دونه هی به این پهلو هی به اون پهلو می شه بعضی اوقات هم تو خواب مثل وردنه قل می خوره بعدش هم بیدار می شه به خاطر همین دور برش بالش می چینم تا نتونه قلت بزنه عشق منی ستایشم ...
31 خرداد 1390

خرید

خوشگلم دیروز از سر کار که اومدم خونه هوا خیلی خلیلیییییییییییییییییییی گرم بود طبق معمول منتظر بودی که از در بیام تو وقتی همدیگه رو دیدیم کلی ذوق کردیم و من گرما یادم رفت دست و پام و صورتم رو شستم بقلت کردم با هم رفتیم تو آشپزخونه آب خوردم و بعد خوابت می آمد ولی یک کم با هم بازی کردیم و بعد خوابیدیم باز زود از خواب بیدار شدی ولی من خواب بودم مامان جون حوا بردت تو آشپزخونه باهات بازی کرد غذا خوردی آب میوه ات رو هم خوردی تا بابا جون مهدی هم اومد . یک کم نشستیم تا بابا جون گفت بریم سهروردی کاغذ دیواری بخریم . اول نمی خواستم تو رو ببرم ولی وقتی چادر سرم می کنم مانتومو می پوشم دختر باهوشم می فهمه می خواد اونم ببریم س...
31 خرداد 1390

تلاش دخملی بر چهار دست و پا رفتن

گل گل مامان هر روز تلاش می کنه تا بتونه چهار دست و پا بره ولی نمی تونه نمی دونم کی بالاخره این همه تلاش به نتیجه می رسه از اونجا که دخترم زرنگه مطمئنم به همین زودی ها می تونه جالب وقتی با زور به زانوش می ره به جای اینکه به جلو بیاد به عقب می ره . ستایشم بای بای کردنم یاد گرفته حتی تو آینه خودش رو نگاه می کنه با خودش بای بای می کنه خیلی دوست دارم عزیزم عاشق خودت و کارت هستم دلم برات ضعف می کنه وقتی یاد کارات می افتم کاش الان اینجا بودی یه بوس آبدار می کردمت دوردونه من نفس من جون من ...
31 خرداد 1390

صبحانه خانمی

        دخملم هر روز صبح که از خواب بیدار میشه صبحانه می خوره صبحانه اش بیسکویت مادر با شیر با عسل مخلوط می کنیم و می خوری . امروز برای اولین بار صبحانه نون و خامه مامان جون حوا بهت داده و زنگ زد اداره بهم گفت که برات ثبتش کنم خیلی هم دوست داری و ماشاالله با اشتها هم خوردی عزیزم راستی ندیده بودم شیشه شیر می خوری یاد گرفتی خودت می گیری دستت بازی می کنی و شیشه ات رو می خوری خیلی نازی ماه من فکر کنم یکم بغلی شدی، آخه تا می شینیم دستای کوچولوتو باز می کنی می گی بغلت کنیم . تازه اصلا هم دوست نداری زمین بشینی وقتی می زاریمت زمین بشینی پاهاتو سفت می کنی نق می زنی که ایستاده نگ...
25 خرداد 1390

ستایشم قشنگم

  دخمل خوشگلم انقدر خوشم می یاد با اینکه صبح تا ظهر پیشت نیستم ولی وقتی منو می بینی دیگه بقل هیچکس نمی ری هر کی بهت میگه بیا بغلم سفت می چسبی به من خیلی خوشگل و نازی انقدر دوست دارم که قابل وصف نیست . امروز دوشنبه ٢٣/٣/٩٠ تولد دایی جون میثم ١٠ ماه رجب تولد امام جواد (ع) هم هست خونه مامان جون حوا مولودی خیلی خوب جشن اولا از اینکه همه دست می زدند می ترسیدی اما الان نه دیگه کلی هم خوشت می یاد. خیلی دوست دارم دلبر من دختر قشنگم   یه بوس قشنگ ستاره ای به تک ستاره قلبم خوشگل من این صفتی که من برای تو خیلی زیاد استفاده می کنم و اکثرا با این کلمه صدات می کنم . روز به روز داری جلوی چشمام بزرگ می شی ...
25 خرداد 1390

یا حسین(ع)

یا امام حسین به بزرگواری و عظمتت و به کوچک بودن علی اصغرت تمامی بچه ها رو حفظ کن دخمل کوچولوی من رو هم همینطور دلبندم اینم عکست در اولین محرم که سقا شده بودی عزیز دلم امیدوارم همیشه رهرو راه امام حسی(ع)ن و حضرت زینب (س) باشی دختر خوبم             ...
25 خرداد 1390