خرابکاری ستایش خانوم
گل گلی مامانی وقتی صداش در نمی یاد و پیداش نیست یعنی در حال خرابکاریه چند روز پیش تو آشپزخونه مشغول شام درست کردن بودم هر صدات کردم دخملم ستایشم دیدم خبری نیست رفتم دیدم بله جعبه دستمال کاغذی رو خالی کرده پشت مبل نشسته و تا منو دیدی گفتی مامان با ناراحتی تمام دستمال ها رو نشونم می دادی اینم عکسهایی از خرابکاریت: ستایشمون پشیمون از کاری که کرده اینجا هیجانی شدی می خواستی تعریف کنی چه اتفاقی افتاده. در این عکس مشغول بازی بودی تا منو دیدی می خواستی بلند شی ...